-درام ِ زندگی:
-فیلم فروشنده یک درام است.درام سبکی هنری است که در بستر واقعیت ِ یک زندگی روزمره،با ایجاد حوادث کوچک و یا بحرانهای بزرگ،کنش و واکنشهای احساسی انسانی را به نمایش می گذارد.احساساتی عمیق و متضاد که نشان از تعارضات درونی نیروهای پنهان در ناخودآگاه آدمی دارند.
-از دیدگاه روانشناختی زندگی هر زوج جوانی از همان ابتدای شروع، یک درام پر هیجان است که زن و مرد، بتدریج احساسات پنهان خود را نسبت به یکدیگر بازنمایی می کنند.
-به نظر میرسد اصغر فرهادی( کارگردان این فیلم)، برای پررنگ کردن ِ وَجه درام گونه ی زندگی زناشویی ،تصمیم می گیرد تا دو اثر اسطوره ای ادبی را نیز در لابلای سکانس های فیلم روایت کند.از یکسو عماد(شهاب حسینی)که معلم ادبیات است، فیلم” گاو” (که در آن مرد فقیر روستایی بخاطر از دست دادن گاوش دچار استحاله و مسخ شخصیت می گردد) را برای دانش آموزانش،به پرده می اندازد و از سویی دیگر او در کنار همسرش رعنا ،بعنوان بازیگران تئاتر،نمایشنامه ی” مرگ فروشنده ” نوشته ی آرتور میلر را ( که در آن یک خورده-سرمایه دار ِ ورشکسته بدنبال افسردگی دست به خودکشی میزند) در صحنه به اجرا می گذارند تا تاکید مضاعفی بر این نکته داشته باشند که: زندگی هر یک از زوجین با تمام وجوهش درامی است پُر از نشیب و فراز.
-هجمه ی واقعیت:
-واقعیت در همان ابتدای فیلم بطرزی سهمگین و غیرمترقبه حضور خود را تحمیل میکند.فیلم با صحنه ی هولناک شکستن پنجره ها و تَرَک خوردن ِ دیوارها،بخاطر گودبرداری در زمین همسایه شروع میشود.کوچ اجباری از محل امن و راحت زندگی به خانه ی ناشناخته ی جدید، موقعیت را برای فروپاشی روانی زن و استحاله ی شخصیتی ِ مرد داستان فراهم می آورد.
-هر زوج جوانی، زندگی مشترک خود را با هزاران امید و آرزو شروع می کنند.آنها با پندارهای خام و رویاگونه،تصویری را که از همسر رویایی خود دارند در وجود غریبه ای که شناخت عمیقی از او ندارند فرافکنی کرده و با او وارد زندگی میشوند.تصویر آرمانگرایانه ای که با گذشت زمان و با مَحَک واقعیت ِ خشن ِ زندگی،مخدوش شده و تَرَک برمیدارد تا زن و شوهر به ماهیت واقعی وجود آدمی که کاملا تحت تاثیر غرایز،ترس،ضعف ها و سایر ِ نیروهای پنهان ناخودآگاه قرار دارد،پی ببرند.
-آنیمای سپید:
-از دیدگاه روانشناسی،هر مردی در عین داشتن بخش ِخشک و جدی ِ مردانه ی خود(که شامل غیرت و اقتدار،کارآمدی و تلاش و داشتن عقل معاش می باشد) دارای بخش لطیف زنانه ای نیز هست که طبیعت دوستی،درک روابط انسانی،پرداختن به وجوه غیر مادی زندگی و هنرِ ارتباط با زنان و کودکان،ارکان اصلی این بخش را تشکیل می دهند.این بخش غیر ِ خشن و لطیف زنانه در وجود مردان را “آنیما” می نامند.این همان بخشی است که هر مردی در صورت تصمیم به پیوند زناشویی باید به تقویت آن بپردازد.این “بخش زنانه” ی روان یک مرد تا وقتی که مثبت و سپید باشد بمانند یک معشوقه ی زیبارو،میتواند با ایجاد انگیزه،مرد را در زندگی به پیش ببرد و قدرت و استحکام او را در راستای یک زندگی ِ شاد و سازنده در خدمت خود بگیرد.ولی اگر این “بخش زنانه” بخاطر احساس بی ارزشی ،منفی و سیاه شود ،درست بمانند زنی تندخو که در ایام ماهانه ی خود قرار دارد زندگی را بر وی تیره و تار می سازد.در فیلم فروشنده شاهد تبدیل و تغییر این “بخش زنانه” ی روان ِ مرد قهرمان داستان یعنی عماد می باشیم.
-در ابتدا شاهدیم که “عماد” یک شوهر خوب و حمایتگر ،بدون آلودگی اخلاقی و به اصطلاح عامیانه، اهل زن و زندگی است.او یک همسایه ی خوب نیز هست(مانند صحنه ی ابتدایی فیلم که او مرد علیل همسایه را بدوش کشیده و از خانه ی در حال ریزش خارج می سازد).او همچنین یک معلم دلسوز و روشنفکر است که خارج از قواعد عرفی سعی دارد با شاگردانش رابطه یی دوستانه داشته و سطح دانایی آنها را از مرزهای معین شده فراتر ببرد.علاوه بر اینها او اهل هنر است و همراه با همسر خود به بازیگری در تئاتر مشغول است.دکوراسیون خانه آنها پر است از قفسه های کتاب و تابلوهای نقاشی و عکسهای هنری .همه ی اینها نشانه هایی است که دلالت بر وجود آنیمای سپید و سازنده در وجود ِ “عماد” دارد.
-بانویی همچون یک ملکه:
– اما پرسوناژ رعنا،قهرمان زن فیلم هویت خاصی دارد.این هویت و تیپ خاص در روانشناسی تحلیلی با اصطلاح “ملکه” معرفی و شناخته می شود.”ملکه” دختر جوانی است که در عین داشتن زیبایی و زنانگی ِ مقبول،میتواند وظایف یک زن بالغ و مسئول را نیز بخوبی انجام دهد.او از مرحله ی ناقص دخترانگی گذشته و دیگر به مادر خود وابسته نیست.ترسها و تردیدها را کنار گذاشته و با شجاعت تمام آماده ی پذیرش یک مرد در پیوند زناشویی ست.او تحصیلکرده و اجتماعی است و انواع مهارتهای خانه داری و شوهر داری را در حد ممکن فراگرفته است و حالا در آستانه ی مرحله ی سخت ِ مادری نیز قرار گرفته است.این همان “ملکه” ای است که بسیاری از پسران ایرانی در سن ازدواج ِ خود به جستجوی آن میپردازند و یا از مادر خود تقاضای یافتن چنین گهر گرانبهایی را دارند.
– شب حادثه:
-حادثه ها جزء لاینفکی از واقعیت هر زندگی زناشویی هستند.بیماری،ورشکستگی،تصادف،تعرض،دشمنی ،خیانت و… نمونه اتفاقاتی هستند که نظم ساده ی زندگی و رفتار قابل پیش بینی آدمها را به هم می ریزند.
-در بحران،درونیات آدمها برملا میشود و تعریف نیکی و بدی و درست و غلط،از شفافیت و وضوح به کدورت و نسبیت تغییر ماهیت می دهند.
-“رعنا” قربانیِ جسمی و روانیِ یک تعرض جنسی میگردد و بصورت خیلی طبیعی علایم استرس حاد ناشی از سانحه (acute stress disorder)را از خود نشان میدهد.او مات و مبهوت گشته ،گوشه گیر و اندوهگین می شود.اعتماد به نفس خود را از دست داده و ترسو میشود بطوریکه تنهایی نمیتواند در خانه بماند و یا از حمام و سرویس استفاده کند.تمام این واکنشها طبیعی است و در اکثریت قریب به اتفاق قربانیان چنین حادثه ای رخ خواهد داد.
-روان زنانه ،روان مردانه:
-بطور طبیعی هر زنی در این شرایط انتظار دارد مرد زندگی او شرایط آسیب پذیر او را درک کرده و بیشتر از گذشته او را مورد حمایت قرار دهد.”رعنا” نیز از “عماد” میخواهد که او را در خانه تنها نگذارد و حتی چند روزی از کارش مرخصی بگیرد.”رعنا” انتظار دارد “عماد” احساس ترس و ناامنی او را درک کرده و هرچه زودتر محل زندگیشان را تغییر دهد.انتظاراتی که در ابتدا برای “عماد” اغراق آمیز جلوه می کند و منجر به مشاجرات کوچکی نیز بین آنها میگردد.
-“رعنا” به عماد اجازه نمیدهد که به پلیس مراجعه کرده و ماجرا را بطور قانونی تعقیب کند ،چرا که حجب زنانه ی او مانع علنی کردن چنین ماجرایی در ملا عام میگردد.بنابر این ترجیح میدهد با تعویض خانه و برگشت به زندگی عادی،آهسته آهسته با این مساله کنار بیاید. همه ی اینها احساسات ناب و طبیعی زنانه ای هستند که کارگردان بدون هیچ اغراقی آنها را به تصویر کشیده است.
-خوشبختانه هر سانحه و ترومای روانی در صورت وجود محیطی اَمن و در بستر یک شخصیت سالم بتدریج التیام خواهد یافت و فرد، آرام آرام به ثبات روحی پیشین خود باز خواهد گشت.
-اما در اینجا یک تفاوت مهم در نوع واکنشهای زن و مرد در قبال سانحه و تروما خود نمایی میکند. زن ها بدنبال اتفاقات ناگوار زندگی، آن را انکار نکرده و درد و تلخی آن را می پذیرند. شاید در ابتدا خیلی بهم بریزند و درمانده و افسرده گردند و حتی با شیون و زاری حالات درونی خود را برونریزی کنند ولی سرانجام بخاطر این برونریزی هیجانی، سلامت روانی خود و شوق و شور زندگی را به سرعت باز خواهند یافت.
-مردان اما، که در ابتدا سعی میکنند مساله را خیلی انتزاعی و عقلانی بررسی کرده و بخشهای دردناک آنرا انکار کنند،با گذشت زمان،بخاطر درونریزی احساسات ناخوشایند،تحت تاثیر انرژی منفی آن قرار گرفته و بطور تاخیری دچار واکنش های منفی می گردند.
-غریزه ی زندگی :
بسیار آموزنده و علمی و متبحرانه به بررسی بعد روانشناختی این فیلم پرداختید… دستمریزاد.. آرزوی توفیق
سلامت باشید
سلام
استاد بزرگوار لطفا تحلیل های دیگری هم در سایت قرار دهید از فیلم ها ی خارجی ممنون میشم .
فوق العاده بود
با سپاس فراوان از تلاش های ارزنده شما، بسیار تحلیل خوب و عالی بود. امید است با افزایش چنین تحلیل های روانشناسی خوب و عمیقی، بتوان به درک بهتری از زندگی رسید.
سوال هایی که در ذهنم پس از تماشای فیلم ایجاد شده بود برطرف شد
استحاله شخصیت مرد واقعا تاثر برانگیز بود
شخصیت ها به خوبی تفسیر شدند و کل وقایع از منظر روانشناسی دیدگاه جدیدی ایجاد کرد
سپاسگزارم
فیلمرو دیشب دیدم و خیلی ذهنم مشغولش بود نقدای مختلف رو خوندم و تحلیل زیبای شما خیلی خیلی لذت بردم.
به خصوص بالا اومدن انیمای منفی در روان عماد و اشاره به داستان گاو و نمایشنامه برام هیجان انگیز بود و اصلا به ذهنم نرسیده بود .
موفق باشید