وقتی رنج روحی به درد ِ جسمی تبدیل میشود

مقدمه:

اختلال هیستری که در زمانه ی فعلی بنام اختلال تبدیلی(CONVERSION DISORDER) نامیده میشود نوعی از اختلالات اعصاب و روان است که در ان علایم جسمانی شدیدی مانند فلج عضلات و اندامها -یا ازبین رفتن درک حسی اعضا -یا از بین رفتن قوام و ایستایی بدن – ضعف شدید تمام بدن و-یا در نهایت بروز حرکات تشنجی  در غیاب هرگونه علت واضح طبی و پزشکی رخ می دهد.
-این اختلال که در حدود صد سال پیش به تعداد زیاد  و بصورت هیستری های پر سر و صدای فلجی یا تشنجی خود را نشان میداد  زمینه را برای تاسیس و ایجاد علم روانکاوی توسط  روانکاو بزرگ “فروید ” مهیا کرد ولی در علم جدید روانپزشکی،این اختلال که حالا به نام اختلال تبدیلی شناخته می شود، به یک بخش کوچک از ده ها اختلال روانپزشکی دیگر محدود شده است  و آن تابلوهای دراماتیک صد سال قبل (مانند فلج و تشنج ناگهانی)دیگر مشاهده نمی شود .

-همچنین تعداد زیادی از هیستریکهای گذشته نیز با کشف بیماریهای اتو ایمن در  سیستم اعصاب مرکزی و یا بیماریهای تخریب غلاف عصبی (DEMYELINATING DISEASE) مانند بیماری  اِم اِس (MS) ،عملا از حوزه ی  روانپزشکی خارج و  به حوزه ی نورولوژیک وارد گردیده اند.

-ولی نکته ی جالب این است که هنوز که هنوز است ما روانپزشکان در مطبهای خود ،اشکال غیر کلاسیک تر این اختلال (که برای ما یاداور نقش عظیم بخش ناخوداگاه آدمی در بروز حالات عصبی می باشد) را کماکان مشاهده و رصد  می نماییم .
در اینجا یکی ازین نمونه ها  که می تواند جنبه آموزش برای علاقمندان داشته باشد را با خوانندگان این سایت به اشتراک می گذارم:

شرح حال :
-بیمار خانمی ۳۵ ساله ،متاهل و صاحب دو فرزند با تحصیلات دیپلم و شغل خانه دار ،ساکن یکی از شهرستانهای کشورمان میباشد که از ۹ ماه قبل بتدریج دچار درد مزمن دست راست و پای چپ گردیده است و بطور همزمان دچار ضعف شدید بدنی مخصوصا در دو ناحیه فوق شده است.وی مراجعات زیادی به متخصصین مغز و اعصاب داشته که معاینات بالینی و همینطور تست MRI  و نیز تست داپلر عروق گردنی کاملا نرمال بوده است و متخصصین مغز(اعصاب) قویا به این تشخیص رسیده بودند که هیچگونه اختلال ساختاری یا عروقی در مغز وجود ندارد .
بیمار این بار به مطب روانپزشکی مراجعه کرده است و بیشترین مشکل فعلی خود را ضعف شدید در تمام بدن و احساس خفگی (احساس اینکه در گلوی وی خاک ریخته اند ) توصیف می کند.وی ظاهر رنجور و نزاری دارد ولی به سوالات بخوبی پاسخ می دهد و ازاینکه ریشه ی ضعف جسمانی وی مشخص نشده است اظهار ناراحتی می کند.وی در مصاحبه ی اولیه وجود هر نوع مشکل روحی روانی و یا هر نوع تعارض بین فردی بین خود و دیگران از جمله همسرش که در کنارش حضور دارد را منتفی اعلام میکند و علایم اصلی افسردگی مانند احساس  درماندگی و ناامیدی به آینده و یا علایم اضطراب را منفی اعلام می کند و تقاضا دارد دارویی برای وی تجویز کنیم که هر چه زودتر معضلات جسمانی وی برطرف گردد.

-برای رسیدن به تشخیص دقیقتر ضمن مطالعه ی آزمایشات و عکسهای همراه وی،یک تست قلم و کاغذی بالینی (MMPI) و یک آزمایش بررسی کیفی امواج مغزی(QEEG) از وی بعمل آمد

نتیجه تست بالینی اِم اِم پی آی (MMPI)

هیستری ام ام پی آی 

-بعد از انجام تست MMPI  که یک تست بالینی ۳۷۰ سوالی است و بدست آوردن پروفایل این تست مشاهده کردیم که دو آیتم این تست در وضعیت غیر طبیعی قرار دارد .فاکتور اول با نمره ۸۷ “هیستری” بود.

-فاکتور Hy  یا هیستری نشاندهنده ی چیست؟

-بالا بودن این آیتم (بالاتر از نمره ی ۸۰):در اشخاصی است که از طریق ایجاد نشانه های جسمی ،در مقابل استرس واکنش نشان می دهند و یا اینکه از مسولیت اجتناب می کنند.نشانه های انها معمولا با آزمایشات و معاینات پزشکی همخوانی ندارند.این نشانه ها علایمی است مانند :ضعف،سردرد ،ناراحتی معده،دردهای قفسه سینه و تاکیکاردی(افزایش ضربان قلب) همچنین در آنها کمبود انرژی،احساس فرسودگی، و آشفتگی در خواب متداول است.

-یک ویژگی مهم افرادی که نمره ی هیستری آنها بالاست این است که در باره ی عامل زیربنایی(یعنی علت روانی )علایم جسمانی خود ،هیچگونه بینش و شناختی نداشته و از انگیزه ها و احساسات خود درک درستی ندارند.اینها بطور غیر مستقیم خواهان دریافت توجه و محبت هستند و برای دریافت توجه و محبت از روشهای غیر معمول استفاده می کنند .هنگامی که دیگران ،واکنش مناسبی به آنها نشان ندهند ،دچار خشم یا آزردگی می شوند ولی این خشم و آزردگی را انکار کرده و آشکار و مستقیم ابراز نمی کنند.آنها در مراجعاتی که به مراکز درمانی دارند خودشان را فقط دارای مشکلات جسمی  و طبی معرفی میکنند و می خواهند که مورد درمان جسمی واقع گردند.اینها نسبت به معاینه ی روانپزشکی و تفسیر روانشناسی مقاومت دارند.توجه طلبی ،انکار علت اصلی و ساده لوحی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی این افراد است.
 
-دومین فاکتوری که در این تست بالا بود Pa یا پارانوییا بود.
بالا بودن ِ فاکتور pa یا بدگمانی نشاندهنده ی چیست؟
– این آیتم در کسانی نمره بالا بدست می دهد که فکر می کنند  با انها بد رفتاری شده و یا مورد انتقاد و سرزنش واقع شده اند .اینها ممکن است خشمگین و متفر بوده  و یا دچار احساس حسد و کینه باشند .”فرافکنی ” مهمترین مکانیسم دفاعی اینگونه افراد است.همچنین دارای حساسیت زیاد در روابط بین فردی بوده و یا نسبت به عقاید دیگران ،حساس می باشند.آنها احساس می کنند زندگی با انها خوب تا نکرده است و میل دارند دیگران را بخاطر  مشکلات خودشان سرزنش کنند.

-در مجموع با بررسی این تست بالینی متوجه شدیم با خانمی روبرو هستیم که :
۱ -ریشه ی روانی مشکل و نارضایتیهای  خود را نمیداند و یا نمیتواند انها را مستقیم و شفاف بیان کند
۲- مشکلات روحی و روانی خود را بطور ناخوداگاه به مشکلات جسمی “تبدیل ” می کند
۳- دچار احساسات عمیق  خصومت و نارضایتی نسبت به اعضای خانواده اش بوده ولی  توانایی ابراز مستقیم انها را ندارد
۴-احساسات خود را نمی شناسد و یا نمیخواهد که از آنها آگاهی یابد بنابراین ضمن انکار هرگونه تعارض با اعضای خانواده و یا همسرش صرفا بر وجود مشکلات جسمانی تاکید می کند.

دومین تست بالینی که ازین مراجع بعمل امد تست QEEG (نقشه مغزی بود):

هیستری یک

-نقشه مغزی در واقع همان نوار مغزی است که امواج پنجگانه ی مغزی (آلفا،بتا،تتا،دلتا و highبتا) را بصورت مصور و با یکسری تحلیلهای کامپیوتری برای ما به نمایش می گذارد.
– در نقشه ی مغزی این بیمار  دو نکته بارز بود:

۱-کم کاری  موج دلتا: که پایین بودن دلتا با عدم توانایی در شاداب شدن بدن(یعنی همان ضعف بدنی)، خواب بد، عدم توانایی در بازسازی  مغزی ارتباط دارد . درواقع شخص هم در شادابی بدن و هم در بازسازی شناختی دچار مشکل است 

۲- کم کاری نسبت تتا به آلفا:

هیستری دو
که کمکار بودن نسبت تتا به آلفا با مشکل در نظم دهی،سازماندهی و تمام کردن کارها ارتباط دارد.یعنی شخص از لحاظ قوای ذهنی و شناختی انسجام لازم را برای انجام کارهای معمول زندگی خود ندارد و بعبارتی زمام امور از اختیارش خارج شده است.

-جمع بندی:
بعد از انجام تستها و پیدا کردن این نکته که بیمار از نوع هیستریک است و بطور ناخوداگاه سعی در انکار ریشه های روانشناختی مشکلات خود و تاکید بر مشکلات ظاهری و جسمانی دارد از مراجع خواسته شد که اتفاقات مهم زندگی خود را در عرض یکسال گذشته برای ما بازگو کند .
وی ابراز داشت که از دوسال قبل بعلت مشکلات شدید مالی ،شوهرش دچار ورشکستگی و بدهکاری میگردد و آنها بناچار مجبور به فروش خانه می گردند و برای آنها جز این راهی نمی ماند که به همراه فرزندان خود به خانه ی پدری بروند.جاییکه وی در انجا دچار حس  حقارت و سرافکندگی شدید گردیده است.وی همچنین از اینکه پدر و خانواده ی وی آنطور که وی توقع داشته است برای جلوگیری ازین بحران ورشکستگی ،پشتیبان انها نبوده اند بطور پنهان دچار حس خشم و خصومت زیادی بوده است.همچنین او با اینکه در ظاهر ابراز میداشت هیچگونه دلخوری و ناراحتی از همسرش ندارد ولی در مصاحبه ی فردی  از اینکه در ابتدای زندگی و جوانی مجبور به تحمل این شرایط سخت شده  و از اینکه شوهرش نقش مردانه ی خود را بعنوان یک تکیه گاه استوار نتوانسته بود برای وی ایفا کند دچار حس خشم و  تعارض مخفی نسبت  به همسرش شده بود.

درمان:

-اصلیترین روش درمان در چنین بیماری جلسات منظم رواندرمانی از نوع حمایتی و شناختی است تا وی بتواند خود را از لحاظ شناختی و روانی مجددا بازسازی نماید.در یک افق بلند مدت تر و در صورت عدم مقاومت باید آرام آرام وی را نسبت به ریشه های روانزاد مشکلات طبی و جسمی خویش و فرایند  تبدیل (conversion) آگاه نمود.همچنین تجویز دوز کمی از داروهای ضد اضطراب و افسردگی بعنوان یک اقدام حمایتی برای بهبود وضعیت خلقی وی ضروری بنظر میرسد.

 

-نویسنده: دکتر پرویز علی وردی (روانپزشک) 
-تلفن وقت دهی ۸۸۵۵۶۹۴۶-۰۹۳۰۸۸۵۵۵۱۵( از مشاوره یا پاسخ از طریق تلفن معذوریم) 
-وبسایت:  www.parvizaliverdi.com 
-پی نوشت: کپی با ذکر نام نویسنده بلااشکال است

 

17 Comments

  1. با درود و احترام حضور شما پزشک گرانقدر، من در حال حاضر حدود ۹ سال است که با عوارض متعدد بیماری پارکینسون که در ۴۳سالگی تشخیص داده شد درگیرم.مادرم در ۷۰ سالگی بعد از تحمل ۲۲سال مشکلات همین بیماری درگذشت. اخیرا با شدت یافتن نشانه‌های بیماری به متخصص مغز و اعصاب دیگری مراجعه کردم و بعد از تهیه نقشه مغزی و بررسی سابقه بیماریهایی نظر دادن که اصلا من پارکینسون ندارم. و در اثر مصرف لوودوپا طی این سالها شرایطم بدتر شده. برام آرامبخش و ضدافسردگی با دوز بسیار کم به همراه مگنت تراپی تجویز کردن. میخواستم بپرسم آیا امکان داره مشکل من با توجه به سالها مراقبت از مادرم و مطالعه درباره این بیماری به نوعی اختلال سایبر کندریا باشه؟ البته سابقه افسردگی و اظطراب را از جوانی داشتم که بدون درمان رها کرده بودم.

    • اینکه خودبیمارانگاری بصورت پارکینسون خودشو نشون بده بعیده
      این اختلال بیشتر بصورت احساس وجود بیماری در احشا داخلیه
      و بصورت عضلانی و استخوانی نیست

  2. سلام آقای دکتر وقتتون بخیر ضعف و بیحالی و خستگی مزمنی که به علت افسردگی و اضطراب به وجود اومده چطوری درمان میشه من بعد سالها افسردگی و استرس حتی در زمانهای بهبودی خیلی کم انرژی هستم و بعد انجام هر کاری به شدت حالم بد میشه و خسته میشم راه درمانش چیه از طرفی حافظم هم خیلی افت کرده میشه راه درمان این ۲ مورد رو بگید با سپاس

  3. سلام دکتر من ۱۹ سالمه درحال حاضر که پشت کنکوری ام احساساتم منو دیوونه کردن مدام حس حسادت داشتم خوابم بهم خورد یه تایمی حتی راحت نمیتونستم بخوابم با خانواده دچار مشکل بودم مخصوصا مادرم با پدرم هم خیلی مشکل دارم و حس میکنم فقط محدود به کنکور شدم و هیچ چیز دیگه ای بلد نیستم و مهارت دوستیابیم خوب نیست و حس زشت بودن دارم و اعتماد به نفسم خوب نیست
    الان مشکل اصلیه من انجام ندادن کارامه خیلی حوصلم سر میره قبلا هم اینطور بودم اما الان که درگیر کنکور هستم و کار جدی تر شده خیلی بیشتر اذیتم میکنه
    تو تست هایی که انجام داده بودم مشخص شد که منفی گرا و افسرده شدم بعد مدتی که در مورد حس هام با روانشناسم صحبت کردم گفتن من دیر هیجاناتم بالا میاد و یسری فعالیت ها مثل شنا و شهربازی رفتن کمکم میکنه
    ارکاتایپم به ترتیب پرسفون و ارتمیس و افریدیت بوده
    این هم گفته بودن که تله ی شکست دارم
    به نظرتون ممکنه هیستری باشم؟

    • نخیر
      هیستری ربطی به شما نداره
      شما نوروتیک و روان رنجور هستی و چندین طرحواره داری
      ولی خب جوان هستی و فرصت داری شخصیت خودتت رو بسازی
      حتما جلسات مشاوره رو ادامه بده انشالا نتیجه میگیری

  4. سلام
    لطفا این صفحه را بیشتر به روز رسانی کنید و تحلیل های خوب و دقیقتون رو از اختلالات شخصیتی از ما دریغ نفرمایید.

  5. با سلام و درود. دکتر عزیز من به دلایلی قرصهای ضد افسردگی رو تدریجا قطع کردم طبق نظر پزشک. ولی الان شدیداً بی قراری گرفتم. می‌دونم بخشیش طبیعیه دکترم گفت و بهم کلرودیازپوکساید پنج داده. الان صبح و شب میخورم ولی بازم بی‌قرارم خیلی. میشه بزرگواری کنید یک آرامبخش قوی و مناسب بهم معرفی کنید تا به مدت موقتا بخورم تا این دوران بگذره؟ خیلی لطف میکنید.

  6. سلام دکتر از لحاظ روحی خیلی خیلی خیلی خیلی خستم.خستم از ۱۰ سال قرص خوردن ۲۵ سالمه.
    وسواس فکری دارم و پرسفون هستم میتونم به خودم بگم دنیای زیرین.نمیتونم حتی حال بدم رو توصیف کنم.بدنم نسبت به داروها خیلی حساسه خیلی واکنش نشون میده الونتا دکتر بهم داد خواب اوره واسم.زولاف داد ایا زولاف همون سرترالینه ؟؟چون بدنم نسبت به سرترالین حساسیت داره من چیکار کنم من دوماه دیگه کنکورمه من باهوشم اگر قبول نشم خیلی زور داره چون من واقعا توانایی دارم که قبول بشم

  7. سلام من یه مدتی بدون تجویز پزشک بخاطر بیخوابی هرشب دو تازولپیدم۱۰ میخورم خیلی راحت می خوابم و با پک زولپیدم ۱۰ اصلا خوابم نمیبرد ولی تازگی ها درقسمتی از روز بی تابی شدیدی میاد سراغم وکل بدنم طوری می شود که همش دوس دارم محکم فشار دهم و ماساز دهم ایا این موارد عوارض مصرف این قرص میباشد ایا ترک کنم نظر شما چیست؟

  8. سلام ببخشید من حدود سه ماهه تنطیم خوابم بهم خورده ینی شب تا ساعت ۶ صبح بیدارم و بعدساعت ۶ تا ۳ بعد از ظهر میخوابم و جبران میکنم برایم زجراور هست تا صبح بی تابم و فکر های گذشته میاد سراغم به خانواده ام هم که می گویم دعوام میکنن میگن صبح زود بلند شو تاشب خوابت ببره منم اصلا نم تونم اخه کسی که تا ۶ صبح بیدار مونده باشه می تونه چن ساعت بعد مثلا نه صبح بیدار بشه؟ یه بار این کاررو کردم و صبح زود بیدار شدم و تونستم شب زود بخوابم ولی روزش خیلی کسل بودم به طوری که نمیتونستم کاری کنم به نطر شما من به قرص خاصی نیاز دارم؟

  9. سلام آقای دکتر،وقت بخیر.قبلا گفته بودم پنیک و فوبیا و وسواس و افسردگی دارم و از کودکی تا حالا که سی و پنج سالمه طول کشیده.روانپزشک گفتن نوعی از اضطراب نیست که نداشته باشم و مشکلم چندلایه و مزمنه.از چهره م هم متنفرم و میترسم کسی بهم نگاه کنه،از بس زجر کشیدم از خدا متنفرم و ترک نماز کردم.دکتر التماستون میکنم یک روانشناس بالینی عالی و خبره در شهر قم بهم معرفی کنید حالم خیلی بده.برام خیلی سخته بیام تهران اما اگر بشه و بتونم بیام یه نفر دکتر کیومرث فرح بخش رو بهم معرفی کردن،برا مشکل من خوبن یا حتما باید بالینی باشن؟دکتر خواهش میکنم دوتا سوالی که پرسیدمو لطف کنید و پاسخ بدین واقعا حالم بده.یه دنیا ممنون میشم

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*