تله های زندگی

طرحواره یا تله های زندگی

همه انسانها از دوران کودکی نیازهای مهمی دارند که باید برآورده بشه و اگر این نیازها ارضا نشن مشکلات زیادی برای فرد به وجود میاره مثل آب،غذا،اکسیژن و همین طور نیازهای عاطفی مثل نیاز به امنیت،توجه،محبت،حمایت،خودمختاری،خود ابراز گری،تفریح ،شادی و ....
فرد زمانی که به دنیا میاد ویژگی های شخصیتی رو با خودش میاره و براساس اینکه در چه خانواده ای چه فرهنگی،چه جامعه ای و چه نوع والدینی و چه نوع سبک فرزند پروری به دنیا بیاد و کدوم نیازش برآورده بشه یا نشه ؛پیام‌هایی رو دریافت می کنه و در ذهن خود ثبت می کنه که به این پیام‌ها و باورها طرحواره یا تله های زندگی گفته میشه و فرد در تمام طول مسیر زندگیش براساس این پیام‌ها زندگی می کنه تصمیم می گیره انتخاب می کنه و احساس و رفتار می کنه.

ما ۱۸ نوع طرحواره داریم که براساس ۵ نیاز اساسی به وجود میان
نیازهای اساسی انسان
۱_نیاز به امنیت
۲_نیاز به خودمختاری
۳_نیاز به خودابرازگری
۴_نیاز به محدودیت های واقع بینانه
۵_نیاز به تفریح

 

پس حتما با دقت و صداقت کامل به سوالات پاسخ بدید

15 Comments

  1. سلام دکتر من چند سالی هست درگیر اختلال دو قطبی هستم ۲۳ سالمه و توی این تست اکثر طرحواره ها رو داشتم مشکلی با داروهام و روند دارویی ندارم و راضیم مشکل من تو حوزه روابط، بی اعتمادی و کار و احساس شکست و ناامیدی همیشگی هست به پیشنها روانپزشکم ۲ سال از رواندرمانگر تحلیلی کمک گرفتم تا جاهایی کمک کرد اما تا یه جا هایی خوصوصا تو موضوع دلبستگی ناایمنی که داشتم قطع کردم درمان رو ، من دوباره میخوام از درمانگر کمک بگیرم به نظرتون با توجه به همچین مشکلاتی چه رویکرد درمانی رو توصیه میکنید (به غیر cbtچون نمیتونم ارتباط برقرار کنم چند بار امتحان کردم)

    • بهترین روش همین طرحواره درمانیه
      همینکه با این طرحواره ها آشنا بشید و بدونید ریشه کجاست کافیه
      وگرنه با خوندن بیشتر تئوریها،حتی ۵۰ سال هم در جلسات شرکت کنید معجزه ای رخ نمیده مگر اینکه
      در خودتون با ورزش و افزایش برونگرایی تغییرات رفتاری بوجوددبیارید

  2. سلام آقای دکتر، وقت بخیر.دختر حدود ۲۰ ساله ای هستم که سابقه افسردگی دارم.الان یکسری علایمی دارم و ازتون خواهش دارم به علایمم توجه کنین و ببنید مشکل من چیه و چقدر حدیه؟
    سرم ب شدت میسوزه واحساس میکنم مغزم از شدت سوزش داره ذوب میشه.
    سریع عصبی میشیم و دعوا راه میندازم. به هر حرفی باید واکنش نشون بدم نمیتونم خودمو کنترل کنم.به شدت بی حوصله ام .نه حوصله دارم برم بیرون نه خونه بمونم. نه بخوابم نه بیدار باشم. نمی‌دونم حالم خوب نیست.
    بعد عصبی ک میشم سریع تپش قلب میگیرم و حس میکنم قلبم میخاد از جاش در بیاد.
    دست پاهام می‌لرزه و انگار بی حال میشم.
    بعد ذهنم ب شدت درگیره همه چیو بزرگ میکنم حتی ی سلام ساده انقد تو ذهنم بزرگش میکنم ک واقعا دیونم میکنه انگار ک این کلمه خیلی عجیبه.
    بعد همش ناامیدم. خستم، بی حوصلم. از جمع فراریم.از مهمونی فراریم. حتی تو خانواده دلمم نمیخاد با کسی حرف بزنم دلم میخاد تو ی اتاق تاریک باشم بدون در پنجره مث زندان باشه.و عصبی ک میشم شدیدا معده درد می‌گیرم.ممنون میشم راهنمایی بفرمایین که باید چیکار کنم؟

    • تشریف ببرید پیش روانپزشک با اولین نسخه تغییرات زیادی خواهید کرد.منتظر نباشید در فضای مجازی کسی براتون معجزه کنه.در شهر خودتون به اولین روانپزشک مراجعه کنید.فرقی نداره به کدومشون مراجعه کنید.معطل اینکه کدوم پزشک بهتره نشید.همه شون یک درس رو خوندن و درمان یکسانی انجام میدن

  3. سلام استاد، دانشجوی پزشکی اینترن هستم که چند ساله دچار خستگی هستم که برای این خستگی اگر بخوام محرک‌هایی مثل کافئین حتی با دوز کم، آمفتامین یا… مصرف کنم دچار واکنش اضطرابی شدید میشم. Ssriهای مختلف مثل اس سیتالوپرام و سرترالین رو هرکدوم یک ماه استفاده کردم ولی بدتر شدم. از TCAها نورتریپتیلین با دوز ۵۰ مصرف کردم جواب نگرفتم بصورت ترکیبی با بوپروپیون و اس‌سیتالوپرام و بوسپیرون هم رفتم نتیجه نگرفتم. وضعیتم کمی با ونلافاکسین ۱۵۰ بهتر شده.یکبار با تشخیص سندرم خستگی مزمن که بدنبالش افسردگی و اضطراب اومده ویاس مصرف کردم که بهم نساخته. خواستم از تجربه‌ی شما استفاده کنم چه اقدام دارویی دیگه‌ای برای این تحریک‌پذیری میتونم کنم؟ 🌹

  4. سلام آقای دکتر.وقت بخیر.پسری ۲۴ساله ای هستم که دانشجو ترم آخر دانشگاه فرهنگیانم.از شغل تدریس و ابرازخویشتن درصد علاقه و رضایتم ۶۰و۷۰ درصد است ولی جزو علاقه آتشین من نیست.متاسفانه با نظام آموزشی بدی که تو کشور ما وجود داره و مسئولین آموزشی کوته فکری داره من نمیخام در ساختار آموزش وپرورش بمونم و یه جورایی خانواده های کشور ما که سطحی فکر میکنن وهیچ بینشی از دنیا ندارند هم منو ترغیب به ترک این حوزه میکنه.میخام انصراف بدم ولی متاسفانه کمک خرجمه واز طرفی اگر بیام بیرون باید برم سربازی و دو سال از زندگیم عقب میوفتم و از طرفی این چهارسال تحصیلم بی فایده میشه.میخام وارد یک حوزه شم و دَرش توانمند شم و بعدش ک چای پای خودمو محکم‌کردم از این سازمان انصراف بدم‌‌.یه چند ماه شروع کردم لیستی از شغل ها رو نوشتم و میخام توشون غربال گیری کنم با یکسری معیار و هدفمو توش پیدا کنم اما متاسفانه این چند روزه که درگیرشم این بی هدفی باعث شده من استرس بگیرم؛منی که حتی سرجلسه کنکورم استرسم به این حد نبود.راکد و بی حرکت ماندن در زمینه شغلی و هدف پیدا نکردن باعث اضطراب من شده طوری که سمت قلبم هرچندگاهی درد میگیره و سرم گیج میره انگار داره در فضا چرخ میزنه و دستامم انگار برای خودم نیست وبی حس هستش.بنظرتون مشکل من قلبییه یا روانپزشکی؟دیروز پیش روانپزشک رفتم دونوع قرص داد گفت بخور ویه ماه دیگ باز بهم مراجعه کن.لیست شغلا های ک فک میکنم دوسشون دارم انجام دادم و با معیارهایی میخام غربال کنم و بهترین هدفمو تو شغل پیدا کنم اما اومدن هوش مصنوعی واینکه خیلی از شغلارو بیکار میکنه باعث شده منو از ادامه راه انتخاب مسیر شغلی متوقف کنه وهمش فکرم بره سمت هوش مصنوعی و همین موجب اضطراب واسترس من شده که رشته ای رو بخونم تو دانشگاه وبعدش روبات جای منو درآینده بگیره وبیکار بمونم.لطفا راهنمایی بفرمایید چطوری با استرس واضطراب هوش مصنوعی ومسیر شغلی کنار بیام‌.

    • به نوعی وسواس فکری در مورد هوش مصنوعی و شغل پیدا کردید که همین باعث بروز علائم روان تنی در شما شده.حتما باید داروها رو مصرف کنید

  5. سلام خسته نباشید
    دکتر برا من تجویز کرده لگزوپرام یک چهارم مصرف کنم اما من اشتباها قرص کامل را خوردم آیا خطرناکه؟ با توجه به اینکه یکسال پیش سکته مغزی داشتم و همچنان تحت درمانم

  6. سلام آقای دکتر.من ۱۴سالپیش ۴تادندون جلوم رو ایمپلنت کردم.در سه ماهه اول کاشت مشکلی نداشتم ولی بخاطر بد بودن روکش‌ها که مدام اذیتم میکرد چندین بار به پزشک مراجعه کردم.حالتم جوری شده بود که انگار لبها واقع هستیم میسوزد.سختی این سوزش وسوختگی باعث شد ایمپلنتها رو خارج کنم ولی درد خوب نشد؟اوایل درد فقط در لب ورثه هستیم بود ولی به مرور زمان سرم هم درد میکرد.اگه بخوام کل قضیه رو بگم باید یک کتاب بنویسم ولی کوتاه میکنم.بعد از مدتی متوجه شدم تا کمی می‌خوام حرف بزنم لب ورثه وسرم وگردنم از کار میندازه.کوچکترین فکر منفی روزگارم رو سیاه می‌کنه.سر کار میرم پاهام کباب میشه.لبهام حالت سوختگی وسوزش داره.همینجوری در حالت عادی سوزش لب ورثه دارم.ولی وقتی با دوستانم حرف میزنم دردوسوزش لبولثه به اوج میرسه.کلا بدنم از کار نیفته بطوری که وقتی از سر کار میام خونه حتی نمیتونم ناهار بخورم.وقتی به بانک یا جاهای دولتی کارم نیفته چنان عرق میکنم که اطرافیان با تعجب نگام میکنم.نه میتونم بخوابم نه میتونم چیزی مطالعه
    کنم به زور آلپرازولام می‌خوابم.کلی لیست دکتر جمع کردم.ولی مغزم اجازه هیچ کاری رو بهم نامیده حتی وقتی زیاد حرف میزنم علاوه بر لب واقع دماغم هم میسوزه.دیگه رمق هیچ کاری رو ندارم.۶ماه پیش تو عروسی کرونا گرفتم بعد اون تعریق شدید.تپش قلب.بیقراری.وکلا روحیم رو از دست دادم.آقای دکتر هر کاری که بگین کردم ولی بعد از کرونا در عرض ۶ماه ۲۰کیلو وزن کم کردم.همه بهم تهمت میزنم معتاد شدم.سیستم گوارشیم هم بهم خوردهوپشت قلبم نمی‌دونم شاید هم معدن یه حالت درد همراه با بی حسی داره.دستم خواب میاره.گلاب براتون چند دقیقه تو دستشویی می‌شینم پاهام خواب میاره.صبح که از خواب بیدار میشم یه حال عجیبی پیدا میکنم که نمیشه توصیفشکرد.ولی بیشتر اذیت من ابهام واقع هام هستن که بعد از ۱۴سال خوب نشده که صد برابر بدتر شده.وقتی با کسی حرف میزنم لبها واقع ها ومغزم از کار نیفته.ولی میام خونه دقیقا نیم ساعت یا بیشتر دراز میکشم اون حالت کمی بهتر میشه.مرگ برام آرزوی هر شبکه چرا این لب ورثه خوب نمیشه.الان که این مطالب رو می‌نویسم انگار هزار بار میمی
    رنو زنده میشم.دیگه نای هیچ کاری رو ندارم.کمکم کنیدشما رو به امام حسین.

    آن

    • شما باید از داروهای اعصاب کمک بگیرید چون به تنهایی نمیتونید از پس این مشکلات بربیایید
      ابتدا دارو باید مصرف کنید و بعد از مدتی باید به شما از لحاظ روانشناسی هم کمک بشه تا این وضعیت شکننده رو تغییر بدید

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*