سیستم عصبی، ترس، استرس و بقا: از آمیگدالا تا عصب واگ
🌿 سیستم عصبی، ترس، استرس و بقا: از آمیگدالا تا عصب واگ ۱. مغز و آمیگدالا: نگهبان بقا آمیگدالا یک ساختار بادامیشکل در عمق مغز […]
🌿 سیستم عصبی، ترس، استرس و بقا: از آمیگدالا تا عصب واگ ۱. مغز و آمیگدالا: نگهبان بقا آمیگدالا یک ساختار بادامیشکل در عمق مغز […]
در لحظههایی که صدای آژیر و انفجار، مغز و روان را فلج میکند، هیچ فرمانی نمیتواند آمیگدالا (مرکز ترس در مغز) را با منطق آرام کند. اما بدن، راههای قدیمیتر و عمیقتری بلد است: با نفس، با تماس، با ریتم، با جویدن و لمس ساده یک شیء کوچک. در بحران، زنده ماندن روانی یعنی بازگرداندن حضور به همین «الان»؛ یعنی به جای جنگیدن با مغز، به بدن تکیه کردن. همین تمرینهای ساده، واگ را فعال میکند، سیستم ایمنی روانی را بیدار میکند، و اجازه میدهد زیر آتش، هنوز بگویی: «من هستم.»
عصب واگ پل زنده بین مغز و بدن، و کلید اصلی آرامش در بحران است؛ وقتی فعاله، ضربان قلب آرام، تنفس عمیق، گوارش روان و ذهن متمرکز باقی میمونن.
انسانی که واگ قوی داره، در دل بحران به جای فروپاشی، میتونه حضور قوی داشته باشه، درست تصمیم بگیره، و حتی مهربانی رو حفظ کنه.واگ به ما یاد میده به جای جنگ و فرار، روی زانوی خود بایستیم و ریشهایتر با زندگی روبهرو بشیم.
تقویت واگ یعنی تمرین آرامش، تنفس، و بازگشت به خود، نه وابستگی به عوامل بیرونی.واگ همان نیروی درونیای است که ما را در طوفانها، پایدار نگه میدارد.
قرنهاست فلاسفه، روانشناسان، شاعران و هنرمندان، یک پرسش محوری را بیپاسخ گذاشتهاند: «زنها واقعاً چه میخواهند؟» فروید در واپسین لحظات عمرش گفت: «میمیرم و هنوز […]
مقدمه در دنیای مدرن، تصویری اغراقآمیز از «مرد آلفا» ساخته شده:مردی بینقص، همیشه قوی، فرمانده، شکستناپذیر، محبوب، ثروتمند، و مسلط. رسانهها، کتابهای خودیاری، و حتی […]
در بسیاری از جمع ها و گروهها ،فردی که ناسازگارتر، شاکیتر، یا پرنالهتر است، بهطرز عجیبی توجه و محبت بیشتری دریافت میکند. این پدیده بهخاطر ترکیبی از عوامل روانشناختی رخ میدهد: از جمله حس ترحم ناخودآگاه، میل به حفظ انسجام گروه، یا توهم نجاتگری (Savior Complex) در برخی افراد. چنین کسانی با بازی در نقش قربانی، دیگران را وادار به دلجویی، کمک و امتیازدهی میکنند—در حالی که ممکن است عملاً از این فضا برای اجتناب از مسئولیت، فریبکاری یا جلب توجه استفاده کنند. رفتار جمعی با آنها معمولاً از سر دلسوزی و گول خوردن است، نه منطق و مرز سالم. پروتکل رفتاری درست، ایجاد مرزهای گروهی شفاف، همصدایی در مواجهه با ناسازگاری، و تشخیص نقشهای نمایشی است تا منابع روانی و عملی گروه به ناحق صرف فردی فرصتطلب نشود.
آدم امنتان را وارد میدان جنگ نکنید در این مقاله میخواهم به یک نکته ی مهمی که خیلی از زوجین و پارتنرها از آن غافلند […]
کمالگرایی شاید در نگاه اول فضیلت بهنظر برسد، اما در واقع میتواند ریشهی بسیاری از رنجهای پنهان و آشکار ما باشد. اگر یاد بگیریم به جای “کامل بودن” ، بتدریج “کامل شدن” را تمرین کنیم، آنگاه زندگی برایمان نه میدان مسابقه، بلکه بستری برای تجربه، رشد، خطا و لذت خواهد بود.
شاید اولش سخت باشه باور کنیم که چندتا خنده بلند، نگاه اغواگر، یا اداهای «مثلاً معصومانه» بتونه یه شرکت، گروه، یا حتی یه سازمان بزرگ رو از درون بههم بریزه. اما شخصیت نمایشی دقیقاً همینجوری عمل میکنه: با ظاهری بامزه، گرم، دلبریکننده و پر از انرژی، وارد میشه و قدمبهقدم فضا رو مسموم میکنه.
او به جای عملکرد واقعی، روی توجه دیگران سرمایهگذاری میکنه. برایش مهم نیست کار جلو بره یا تیم رشد کنه؛ مهم اینه که کانون توجه باشه. امروز دل میبره، فردا دل میسوزونه، پسفردا دعوا راه میندازه، و روز بعد با گریه یا مظلومنمایی همهچیزو وارونه جلوه میده.
و این دور باطل… تیمها رو از درون فرسوده میکنه، اعتماد بین اعضا رو نابود میکنه، مدیران رو وارد بازیهای احساسی و تصمیمهای اشتباه میکنه — تا جایی که سیستم از پا میافته، بیآنکه حتی بفهمیم چرا.
شناخت این شخصیت، شوخی نیست. یک نیاز جدی برای حفظ سلامت روانی و عملکردی هر جمعیست.
چندی قبل که در حال پیاده روی در یکی از پارکهای تهران بودم با یک اثر هنری روبرو شدم که برایم بسیار حیرت انگیز بود.ماکت بزرگ شده ی یک جفت کفش قرمز زنانه در حالی روی چمن نمایشگاه قرار گرفته بود که یکی از آنها کاملا سالم و براق و جذاب بود اما ان دومی حالت پیچ خورده و معوج داشت.
–ذهن من بطور ناخوداگاه در تحلیل و تفسیر این اثر مرا بسمت اختلال هیستری رهنمون کرد.اختلالی که در آن بدن ِ ادمی زبان ِ روان رنجور و اسیب دیده ی او میشود.اختلالی که فورا ما را یاد فروید و سپس لکان می اندازد که در زمان حیات خود در مورد آن، سخنان عمیقی گفته بودند.
Copyright © 2025 | WordPress Theme by MH Themes