مقدمه
در دنیای مدرن، تصویری اغراقآمیز از «مرد آلفا» ساخته شده:مردی بینقص، همیشه قوی، فرمانده، شکستناپذیر، محبوب، ثروتمند، و مسلط.
رسانهها، کتابهای خودیاری، و حتی مشاوران انگیزشی با آبوتاب این تصویر را تبلیغ میکنند. اما در پشت این ویترین درخشان، حقیقتی تلخ پنهان است. ما روانپزشکان، بیشتر از هرکس دیگری، چهرهٔ واقعیِ این مردان را میبینیم. در تاریکترین ساعات شب، در سایهٔ نسخههای ضدافسردگی و قرصهای آرامبخش،
در اتاقهای ویزیت،این مردان با بغضی در گلو ازناتوانی و آسیب پذیریشان در حفظ رابطه ی عاطفی سخن میگویند و اشک میریزند.
کافیست این مردان را دو سه سال پس از شروع رابطه ی جدی با همسرشان یا پارتنرشان ببینید.شکست خورده،غمگین،ناکام و بدنبال چاره جویی از درمانگران برای حفظ و نگه داری رابطه شان یا واسطه کردن آنها برای برگرداندن معشوقه شان هستند.
واقعیت این است که حنای مردان مدعی آلفا پیش ما روانپزشکان و روانشناسان رنگی ندارد.
مدعیان آلفا، همانهایی که «زمین زیر پایشان میلرزید» و «همه به احترامشان تعظیم میکردند»، حالا در اتاقهای درمان، با صدایی لرزان، از درد تنهایی، شکستهای عاطفی، و فروپاشی روانی خود میگویند. آنها با چشمانی پر اشک میپرسند:
«یعنی من که اینهمه خوب و حمایتگر بودم، او چرا مرا ترک کرد؟»
آنها ارزشمندترین ساعات زندگیشان را در حال نشخوار این سئوال مهم هستند که “کجای راه را اشتباه رفتم و کجای کار را اشتباه انجام دادم؟”که سرنوشتم شد تنهایی و درماندگی.
حقیقت کمدی یا تراژیک این است که مردان مدعی الفا هیچ چیز از ساز و کار واقعی زندگی زیر یک سقف با یک زن نمیدانند.
آنها نمیدانند که اگر مرد نتواند پیچیدگیهای پنهان در رابطهٔ زن و مرد را بفهمد
نه تنها قدرت فیزیکی یا کاریزماتیک بودن، بلکه حتی خوب بودن و درستکار بودن و اخلاق مدار بودن هم برای حفظ رابطه کافی نیست،. آنچه این مردان نمیدانند، این است که زنها در درونیترین سطح خود، نه دنبال قدرت مرد، که دنبال اولویت یافتن در قلب او هستند.
زنها دنبال یک سئوال همیشگی و ابدی و یک آزمون همیشگی از مردشان هستند…هر روز، هر ساعت…هر بار، تا اطمینان یابند که:
«آیا هنوز در الویت مَردم هستم؟»
در این مقاله با زبان روانشناسی عمیق و تجربههای بالینی صادقانه، پرده از این فریب بزرگ برمیداریم:مرد آلفا، افسانهایست که وجود خارجی ندارد.
بخش اول: مرد آلفا؛ تصویری ساختگی برای مصرف بیرونی
در بسیاری از محافل اجتماعی، مردی «آلفا» تلقی میشود که از اعتمادبهنفس بالایی برخوردار است، در موقعیتهای اجتماعی دست بالا را دارد، ریسکپذیر است، قدرت اقتصادی دارد، و زنان را جذب میکند. اما این تصویر، صرفاً یک ابزار جذب است، نه حفظ. همانقدر که این چهره در خیابان یا مهمانی درخشان است، در خانه، در بستر رابطه، در لحظههای بحران، تُهی و بی معنیست است.
بله این مردها بلدند در دیدار اول، قلب زنی را بلرزانند، و جلوی دوستان مردشان پُز و ادا و افاده ای بیایند ،اما وقتی زن از آنان امنیت عاطفی، شفافیت احساسی و رهبری هیجانی میخواهد، هیچ ابزاری ندارند. آنچه باقی میماند، فروپاشیست.
بخش دوم: روایاتی از مطب؛ آلفاهای درمانده
کافیست یک سری به سالنهای انتظار مطبهای روانپزشکان و روانشناسان بزنید تا بسیاری از آن اسطوره های آلفا را در ترحم برانگیزترین حالت خود در طلب نسخه دارویی یا رفتاری برای مدارا با درد تنهایی خود ببینید.
«من که برای او کافی بودم، من که براش سنگتموم گذاشتم، من که تا آخر کنارِش بودم… چرا رفت؟»
اینها را مردانی گفتهاند که از بیرون «قهرمان» بودند، اما از درون، هیچوقت یاد نگرفتند رهبری کنند. نه رهبری ِشرکت، نه خانواده؛ بلکه رهبری رابطه را. این رهبری چیزی نیست که با صدای کلفت و تصمیمهای مقتدرانه حاصل شود. این، هنر درک کردن تمایلات و خواسته های زنانه است، و پاسخدادن درست به آن در لحظاتی که عقل، منطق و عرف چیز دیگری میگویند.
بخش سوم: زن قویتر است؛ و باید اعتراف کنیم
مردها ممکن است در ظاهر قوی بهنظر برسند. اما روانپزشکان و روانشناسان
خوب میدانند که زنان در مواجهه با تنهایی، درد، فقدان و طلاق، مکانیسمهای دفاعی کارآمدتری دارند. زنها پس از ترک رابطه، بهسرعت خود را بازسازی میکنند، دوستان جدید پیدا میکنند، شغل و علایق را توسعه میدهند.
اما مردان—مخصوصاً همانهایی که «آلفا» محسوب میشدند—در بسیاری از موارد پس از پایان رابطه به ورطهٔ افسردگی، بیخوابی، اعتیاد، و بحران هویتی فرو میافتند. آنها چون همیشه از پذیرفتن ضعف ترسیدهاند، حالا در مواجهه با فروپاشی، حتی بلد نیستند کمک بخواهند.
بخش چهارم: مرد آلفای واقعی کیست؟
بعد از بیست تا سی سال اشتغال ذهنی در باره پیچیدگیهای رابطه زن و مرد حالا به این نتیجه رسیده ام که اگر قرار باشد تعریفی واقعی از یک «مرد آلفا» ارائه کنیم، باید بگوییم:
> مردی که بر وسواس خود برای نیک بودن، برای کامل بودن، برای درست بودن، غلبه کرده است.
اما این جمله بظاهر متناقض یعنی چه:
مرد آلفای واقعی کسیست که منطق را در لحظاتی که باید، کنار میگذارد و دل را ترجیح میدهد.
کسی که به جای اطاعت از عرف و عقل خشک، به ندای درونی رابطه گوش میدهد. کسی که قدرت دارد نه در جلب توجه عمومی، که در حفظ میل زنی که دوستش دارد.
او کسیست که با جان و دل میفهمد:
گاهی باید بهظاهر کار «اشتباه» را کرد، تا عشق زنده بماند.
Leave a Reply