در این جستار، به بازخوانی داستان شیخ صنعان از منطقالطیر عطار میپردازیم. قصهای که بهظاهر روایتی عاشقانه و تراژیک است، اما در بطن خود سفر قهرمانی روح، فروپاشی نفس، و تولد دوباره را به تصویر میکشد. ما این بار آن را از منظر روانشناسی تحلیلی و مدل هشت کارکرد شناختی جان بیب بررسی میکنیم.
🔥 قصه شیخ صنعان در منطقالطیر عطار
شیخ صنعان پیر کامل و مشهوری است، در مکه صدها مرید دارد. شبی در خواب میبیند به روم میرود و دلبسته دختری ترسا میشود. به روم میرود، دختر ترسا را میبیند، عاشق میشود. برای وصال، ایمان، آبرو، سجاده، حتی قرآناش را فدا میکند، خوکبانی میکند. در نهایت، دختر ترسا (که نماد نفس یا روح است) به تأثیر عشق و اخلاص شیخ، مسلمان میشود و هر دو به وصال معنوی میرسند.
-در اینجا میخواهیم براساس مولفه ها و مفاهیم مکتب تیپ شناسی ام_بی_تی_آی (MBTI=MYERS BRIGGS TYPE INDICATOR)، کارکردهای شناختی موجود در این داستان جذاب را بررسی نماییم.
-واقعیت این است که برای ما درمانگران که وظیفه ی راهنمایی مراجعین در مقاطع حساس زندگیشان را به عهده داریم مجهز بودن به روشی که بسرعت بتوانیم ویژگیهای شخصیتی آنها را شناسایی کرده و سپس بر اساس نیازهای واقعیِ وجودیشان ، بهترین راهکارها و استراتژی برای نیل به رشد و تعالی آنها را معرفی نماییم از اهمیت بالایی برخوردار است.
-به زعم ما مکتب “ام بی تی آی” برای کسانیکه با آن کارکرده و با ظرایف آن آشنا گشته اند چیزی فراتر از یک تست قلم و کاغذی برای بدست آوردن یک فورمول چهار حرفی مانند istj یا enfp است.
-در واقع کسی میتواند از سرگشتگی وجودی و بی هدفی رهایی یابد که در ابتدا خودش را، یعنی خودِ واقعی اش را که مبتنی بر تواناییهای وی در مواجهه با طبیعت ؛جهان هستی ،رویارویی با جمع انسانهای دیگر و چالشهایی که هنگام تعاملات بین فردی بوجود میاید؛بشناسد و پیدا کند.
-هر شخصی بعد از شناسایی خویش،در مرحله ی بعدی باید به برطرف کردن نقاط ضعف خود بپردازد و رسیدن به تعادل در ویژگیهای چندگانه ی انسان را سرلوحه خویش قرار دهد .
-قبل از شرح داستان بیایید اصطلاحات ام بی تی ای و هشت کارکرد معروف آن را بشناسیم
🌿 هشت کارکرد شناختی
۱️⃣ Ni — شهود درونگرا (تلسکوپ درونی، آیندهبینی)
۲️⃣ Ne — شهود برونگرا (الهامگیری، امکانسازی، خلق معانی نو)
۳️⃣ Si — حس درونگرا (تجربه و سنت، خاطره و ثبات)
۴️⃣ Se — حس برونگرا (تماشای بیواسطه، لذت مستقیم، عملگرایی)
۵️⃣ Ti — منطق درونگرا (درک اصول و سیستم درونی، تحلیل عمیق)
۶️⃣ Te — منطق برونگرا (سازماندهی، نتیجهگرایی، ساختار بیرونی)
۷️⃣ Fi — احساس درونگرا (وفاداری به ارزشهای فردی، اصالت شخصی)
۸️⃣ Fe — احساس برونگرا (هماهنگی جمعی، اخلاق اجتماعی، ارتباطات)
-داستان شیخ صنعان بخاطر اینکه بر بار دراماتیکی ِجذابی که ناشی از فراز و فرودهای افراطی ِ قهرمان داستان است بنا شده، برای ما علاقمندان به تجزیه و تحلیل شخصیتی، خوراک فکری خوبی را فراهم آورده است.
❇️ماجرای این داستان اینگونه روایت میشود که:
شیخ صنعان پیری بوده صاحب کمالات که امام و پیشوای مردم زمانه خودش بوده.عطار او را اینگونه با ابیات نغز خودش توصیف میکند ، بخوانید:
🔥شیخ صنعان پیر عهد خویش بود
در کمال از هر چه گویم بیش بود
شیخ بود او در حرم پنجاه سال
با مرید چارصد صاحب کمال
یعنی ما با فردی حدودا ۵۰ ساله روبرو هستیم که کارکردهای اصلی و خودآگاه خودش رو زیست کرده و حالا احتمالا در معرض #هجوم_سایه_هایش قرار گرفته است.
🟢 تحلیل لایه اول: شیخ صنعان در آغاز
🔰 کارکرد قهرمان: Si (حس درونگرا)
شیخ صنعان را در آغاز میبینیم: مردی منظم، سختگیر، پایبند به سنت. پنجاه سال در حرم، چهارصد مرید، هیچ سنّتی فرو نگذاشته، حتی یک لحظه از عبادت و ریاضت غافل نبوده است.
این همان کارکرد Si در اوست: حس درونگرا که ریشه در گذشته و تجربههای تثبیتشده دارد. او خود را به دنیای امن آیینها بسته، و در پرهیز و انزوا ،کمال میجوید. نظم، پاکی، و پایبندی به مراسم مذهبی جوهرهی زندگی اوست.
🛡 کارکرد والد حمایتی: Te (منطق برونگرا)
شیخ تنها یک زاهد گوشهنشین نیست؛ بلکه رهبری کاریزماتیک است. صدها مرید را گرد خود جمع کرده، جمعی را تربیت میکند، سخن میگوید، هدایت میکند.
«خلق را فیالجمله در شادی و غم
مقتدائی بود در عالم عَلَم»
کارکرد Te در اینجا تجلی مییابد،منطق برونگرا: ساختاردهنده، مدیر و ساماندهنده. شیخ، با اقتدار و چارچوبهای صلب، نظم اجتماعی و معنوی حلقهی خود را حفظ میکند. او والد جمعی است، قاطع و مقتدر، که مریدان را به انضباط دعوت میکند.
🟡 لحظه رویا (آغاز سفر)
🌱 کارکرد کودک ابدی: Fi (احساس درونگرا)
در زیر لایههای سخت سنت و منطق، جایی دور و خاموش، کودکی درون شیخ نفس میکشد. کودکی که مشتاق عشق خالص و ارزشهای شخصی است، اما در سالیان ریاضت سرکوب شده.
Fi در روان شیخ، بهمثابه کودک ابدی است: سادگی، خلوص، و عطشی بیواسطه برای تجربهی عمیق عشق. این بذر خاموش، آمادهی بیدار شدن است، و ناگهان، از دل خوابها سربرمیآورد.
فدا کردن ارزشهای قبلی، ولی در واقع نزدیک شدن به ارزشهای اصیلترِ روح (عشق حقیقی).
✨ کارکرد آنیما: Ne (شهود برونگرا)
شروع دگردیسی، رویاهای پیاپی شیخ است: سفر به روم، سجده بر بت. خوابها بیدارباش ناخودآگاهاند، صدای دوردست آنیما که او را به درون تاریک خودش فرا میخواند.
«شیخ چند شب پیاپی خواب دید
نقش بت دید و در او عشق چید»
و بعد، دختر ترسا: زنی زیبا، آزاد، بیپروای قواعد، نماد آنیما. این دختر، تجسم Ne یا شهود برونگرا در شیخ است: کشش به ناشناختهها، امکانات تازه، سرزمینهای دور.
او که عمری در مدار Si زندگی کرده، حالا با Ne، امکان دیگری از هستی را تجربه میکند: عشق، رهایی، لذت، و امکان زیستن در جهانی بیمرز.
«عشق دختر کرد غارت جان او
کفر ریخت از زلف بر ایمان او»
ازینجا به بعد شاهد کارکردهای سایه ی شیخ صنعان هستیم…کارکردهایی متضاد با شخصیت ظاهری ِ او.
🔴 مرحله سقوط (عشق، خوکبانی، شرابخواری)
شیخ صنعان از فضای ذهنی و دینیِ بسته، وارد تجربه زنده و جسمانی عشق میشود؛ در بستر شراب و عشق و خوکبانی.در اینجا کارکردی که تا بحال در شیخ وجود نداشته ناگهان پدیدار و شعله ور میگردد.کارکردی خلاف شخصیت اصلی ِ شیخ:حس برونگرا
🔥 کارکرد ضدقهرمان: Se (حس برونگرا)
شیخ، اسیر جذبهی دختر ترسا، شرطهای دشوار را میپذیرد: سجده بر بت، سوختن قرآن، نوشیدن خمر، خوکبانی.
«شیخ ایمان داد و ترسایی خرید
عافیت بفروخت رسوایی خرید»
اینجاست که Se بهصورت سایه وارد میشود: غرق شدن در لحظه، لذت حسی، ریسک، و تجربهی بیواسطهی بدن و دنیا.
شیخ، از ریاضت و انکار تن، به تجلیل تن و لذت میرسد. در این نقطه، او به ضدخودش بدل میشود: زاهدی که خوکبان میشود، عارفِ مرزدار، بیمرز میگردد.
⚖️ کارکرد والد انتقادی: Ti (منطق درونگرا)
پس از سقوط، Ti در شیخ فعال میشود: نگاه تحلیلی، انتقادی، وسواسگونه.
او شروع به سنجیدن همهی اعتقادات قبلی میکند: آیا عبادت، حقیقت بود یا عادت؟ آیا عشق، راهی است به سوی خدا یا فریبی نفسانی؟
Ti، والد انتقادی است که نه مهربان است و نه حمایتی؛ بلکه شکنجهگر درونی، قاضی بیرحم است.
این لحظه، آغاز آتش درون است؛ مرحلهای که بسیاری از جویندگان حقیقت را میشکند یا میسازد.
🎭 کارکرد حقهباز: Fe (احساس برونگرا)
شیخ، در میانهی این سقوط، مجبور است نقشهایی بازی کند: گاهی خود را مسیحی نشان دهد، گاهی نزد مریدان از خود دفاع کند.
«شیخ چون در حلقه زنار شد
خرقه آتش در زد و در کار شد»
کارکرد ِ Fe، اینجا به صورت Trickster یا فریبکار عمل میکند: تلاش برای بازی با احساسات جمع، توجیه و اقناع دیگران، یا حتی خودفریبی.
او در ظاهر یک مسیحی شده است، ولی هنوز در لایههای پنهانی در تلاش برای حفظ ارتباط با جمع و بازگشت به پذیرش اجتماعی است.
⚪ بازگشت و وصال
🌌 کارکرد شیطان درون: Ni (شهود درونگرا)
بعد از مدتی، بحران نهایی یا مواجهه با Demon اتفاق میافتد. اینجا Ni در قالب “دیو درونی” فعال میشود: ارزیابی عمیق تمام مسیر طیشده، به چالش کشیدن همه تجربههای جدید، و نتیجهگیری نهایی از تمام سقوطها و صعودها.
در این مرحله، شیخ با نگاه فراگیر به گذشته و تجربهها، درک جدیدی از عشق، ایمان، و هویت پیدا میکند.
> «در دل شیخ، آن خلوتگاه عشق
شد چراغی ز آفتاب بینقاب»
پس از عبور از بحرانها، Ni (Demon) بیدار میشود=نگاه کلنگر نهایی، شهود ژرف، بازبینی تمام مسیر.
شیخ به بینش نهایی میرسد (توحید، فنای فیالله).و به فهم درونی و تئوریک نهایی نایل میگردد که: همه آداب و ظواهر برای تحقق وحدت حقیقی است.
«در درون خود چو آتش خانه کرد
گنج دید و هر چه بود افسانه کرد»
Ni یا همان شهود درونگرا، همهی تجربههای متناقض را به هم میدوزد و الگوی نهایی را میسازد. این نقطه، نقطهی جمعبندی، تولد دوباره، و رسیدن به معناست.
دختر(=سمبل روان مفقود شده ی شیخ)،در خواب دعوت آفتاب حقیقت را لبیک می گوید و میپذیرد که مسلمان شود. به کنار شیخ میآید و به او می پیوندد. دختر مسلمان میشود(نمادی از یکی شدن آنیما با روح مرد).
این وحدت، نماد کامل اتحاد خودآگاه و ناخودآگاه، پیوند زنانه و مردانهی درون، و ظهور Self یا خویشتن است.
این، لحظهی Individuation یا فردیتیافتگی کامل است: پیوند خودآگاه و ناخودآگاه، تجربه مستقیم عشق الهی پس از عبور از عشق زمینی.
> «در درون خود چو آتش خانه کرد
گنج دید و هر چه بود افسانه کرد»
🌟 اوج سفر: یکی شدن با خود حقیقی
این سفر، عصارهی کیمیاگری روح است:
ترک امنیت Si
رها کردن قدرت Te
بیداری کودک Fi
تجربهی Ne و Se
مواجهه با Ti و Fe
و سرانجام، شهود نهایی Ni
شیخ صنعان در آغاز مظهر Si و Te است؛ به سنت دینی و ساختار بیرونی وابسته است. او مریدان بسیار دارد، مقام دارد، و سلوکش بر مبنای ظواهر شریعت و تثبیت نظم است
اما بر اساس احساس درونی یا Fi شبی رویا میبیند، جرقهی Ne؛ دعوت به سفر افاق و انفس زده میشود . این رویا، آغاز فرآیند فروپاشی نفس است. او به روم میرود، وارد قلمرو Se میشود: عشق زمینی، شراب، خوکبانی — تجربهی شدید حسی و جسمی.
در این مسیر،( Ti ) او بیدار میشود و ارزشهای قبلی خود را زیر سئوال میبرد، فراتر از شریعت سطحی. او تمام سرمایه معنوی و اجتماعی خود را فدا میکند تا به عشق برسد.و روابط محیطی و جمعهای دور و بر خود را از نو میسازد(Fe)
همزمان، دختر ترسا نماد بعدی از روح انسانی (anima) یا نفس است. او در ابتدا در نقش یک آزمون ظاهر میشود، ولی با گذر زمان تحت تأثیر عشق شیخ دگرگون میشود و چشم شهود او را بیدار میکند آماده ورود به ساحت الهی میگردد.
این تحولات باعث میشود که شیخ به یک بینش کلیNi یا شهود درونگرا برسد : درک وحدت مطلق، معنای نهایی عشق، و حقیقت فنا.
شعر کلیدی:
> «ای عشق، همه بهانه از توست / من خامم و پخته، خانه از توست»
عطار میگوید عشق راهی است برای ویران کردن ساختار بیرونی (Te و Si)، گذر از موانع Ego، و رسیدن به یگانگی نهایی (Ni).
شیخ، پس از این مسیر، از شریعت به حقیقت میرسد؛ از عشق زمینی به عشق الهی؛ از مرگ نفس به تولد روح.
«عشق آمد و شد چو خون در رگ من
تا کرد مرا تهی ز جان و تن»
✨ پیام برای درمانگر
این داستان، الگویی زنده و پویا از فرایند فردیتیابی یونگ است. در مسیر درمان، ما باید کمک کنیم مراجع، همهی کارکردها را تجربه کند: از سنتهای امن و نقابهای اجتماعی تا دلبستگیهای خطرناک، از فروپاشی به بازسازی، از سایه به نور.
شیخ صنعان، در نهایت، یک «کاملشده» است؛ انسانی که به وحدت درونی رسیده، نه برای ماندن در جامعه یا نفی دنیا، بلکه برای یکی شدن با سرچشمهی هستی.
🕊️ پایان
این داستان الگویی زنده و عمیق از مواجهه فرد با سایه، رها کردن نقاب اجتماعی، و رسیدن به فردیت است. برای درمانگر، ابزاری الهامبخش در درک مسیر تحولی مراجع است. درمانگر باید کمک کند فرد با وجوه سرکوبشده خویش روبهرو شود، آنها را بپذیرد، و در نهایت به وحدت درونی برسد.
سفر شیخ صنعان، سفر هر انسان در جستوجوی حقیقتِ خود است؛ سفری پر از فروپاشی، فریب، رنج، و در نهایت، وصل.
این حکایت، فراخوانی است به همهی ما که از نقشهای آماده، به بیکرانگی وجود خویش سفر کنیم و به تعبیر عطار:
«تا نگردی آشنا زین پردهی راز
کی شوی در پردهی این ساز باز؟»
Leave a Reply