پدران پیر با نوجوانی حلنشده
این مقاله به بررسی پدران پیر با نوجوانی حلنشده میپردازد؛ مردانی که به جای انتقال تجربه و حمایت، با فرزندان خود رقابت میکنند. اثرات روانی این رفتارها بر خانواده و راهکارهای بازتعریف اقتدار سالم تحلیل شده است.
این مقاله به بررسی پدران پیر با نوجوانی حلنشده میپردازد؛ مردانی که به جای انتقال تجربه و حمایت، با فرزندان خود رقابت میکنند. اثرات روانی این رفتارها بر خانواده و راهکارهای بازتعریف اقتدار سالم تحلیل شده است.
وقتی تهدیدی حس میکنیم، آمیگدالا مثل یک نگهبان مخفی، آژیر خطر را بهسرعت به صدا درمیآورد و بدن را برای «جنگ یا گریز» آماده میکند. این پاسخ فوری، ما را از خطرات نجات داده، اما اگر مداوم فعال بماند (مثل اضطراب مزمن)، به آرامی روان و بدن ما را میفرساید.
نظریه پلیواگال به ما یاد میدهد که کلید واقعی سلامت روان و کیفیت روابط، توانایی بازگشت از حالت دفاعی به «حالت اجتماعی» و ایمن است؛ یعنی جایی که میتوانیم ارتباط برقرار کنیم، لمس کنیم، صدا بشنویم و آرام بگیریم.
اگر در این چرخه بقا گیر کنیم، نهتنها بیمار میشویم، بلکه دیگر نمیتوانیم بهطور واقعی عاشق شویم، گوش بدهیم یا همدل باشیم.
پس یاد گرفتن تنظیم آمیگدالا و فعالسازی عصب واگ، یک مهارت حیاتی برای نجات روان، بدن و روابط ماست — مهارتی که هرکسی باید بخواند، بیاموزد و تمرین کند.
این متن دعوتی است برای خروج از حالت بقا و ورود به دنیای امنیت، عشق و ارتباط واقعی
در لحظههایی که صدای آژیر و انفجار، مغز و روان را فلج میکند، هیچ فرمانی نمیتواند آمیگدالا (مرکز ترس در مغز) را با منطق آرام کند. اما بدن، راههای قدیمیتر و عمیقتری بلد است: با نفس، با تماس، با ریتم، با جویدن و لمس ساده یک شیء کوچک. در بحران، زنده ماندن روانی یعنی بازگرداندن حضور به همین «الان»؛ یعنی به جای جنگیدن با مغز، به بدن تکیه کردن. همین تمرینهای ساده، واگ را فعال میکند، سیستم ایمنی روانی را بیدار میکند، و اجازه میدهد زیر آتش، هنوز بگویی: «من هستم.»
عصب واگ پل زنده بین مغز و بدن، و کلید اصلی آرامش در بحران است؛ وقتی فعاله، ضربان قلب آرام، تنفس عمیق، گوارش روان و ذهن متمرکز باقی میمونن.
انسانی که واگ قوی داره، در دل بحران به جای فروپاشی، میتونه حضور قوی داشته باشه، درست تصمیم بگیره، و حتی مهربانی رو حفظ کنه.واگ به ما یاد میده به جای جنگ و فرار، روی زانوی خود بایستیم و ریشهایتر با زندگی روبهرو بشیم.
تقویت واگ یعنی تمرین آرامش، تنفس، و بازگشت به خود، نه وابستگی به عوامل بیرونی.واگ همان نیروی درونیای است که ما را در طوفانها، پایدار نگه میدارد.
کمالگرایی شاید در نگاه اول فضیلت بهنظر برسد، اما در واقع میتواند ریشهی بسیاری از رنجهای پنهان و آشکار ما باشد. اگر یاد بگیریم به جای “کامل بودن” ، بتدریج “کامل شدن” را تمرین کنیم، آنگاه زندگی برایمان نه میدان مسابقه، بلکه بستری برای تجربه، رشد، خطا و لذت خواهد بود.
شاید اولش سخت باشه باور کنیم که چندتا خنده بلند، نگاه اغواگر، یا اداهای «مثلاً معصومانه» بتونه یه شرکت، گروه، یا حتی یه سازمان بزرگ رو از درون بههم بریزه. اما شخصیت نمایشی دقیقاً همینجوری عمل میکنه: با ظاهری بامزه، گرم، دلبریکننده و پر از انرژی، وارد میشه و قدمبهقدم فضا رو مسموم میکنه.
او به جای عملکرد واقعی، روی توجه دیگران سرمایهگذاری میکنه. برایش مهم نیست کار جلو بره یا تیم رشد کنه؛ مهم اینه که کانون توجه باشه. امروز دل میبره، فردا دل میسوزونه، پسفردا دعوا راه میندازه، و روز بعد با گریه یا مظلومنمایی همهچیزو وارونه جلوه میده.
و این دور باطل… تیمها رو از درون فرسوده میکنه، اعتماد بین اعضا رو نابود میکنه، مدیران رو وارد بازیهای احساسی و تصمیمهای اشتباه میکنه — تا جایی که سیستم از پا میافته، بیآنکه حتی بفهمیم چرا.
شناخت این شخصیت، شوخی نیست. یک نیاز جدی برای حفظ سلامت روانی و عملکردی هر جمعیست.
چندی قبل که در حال پیاده روی در یکی از پارکهای تهران بودم با یک اثر هنری روبرو شدم که برایم بسیار حیرت انگیز بود.ماکت بزرگ شده ی یک جفت کفش قرمز زنانه در حالی روی چمن نمایشگاه قرار گرفته بود که یکی از آنها کاملا سالم و براق و جذاب بود اما ان دومی حالت پیچ خورده و معوج داشت.
–ذهن من بطور ناخوداگاه در تحلیل و تفسیر این اثر مرا بسمت اختلال هیستری رهنمون کرد.اختلالی که در آن بدن ِ ادمی زبان ِ روان رنجور و اسیب دیده ی او میشود.اختلالی که فورا ما را یاد فروید و سپس لکان می اندازد که در زمان حیات خود در مورد آن، سخنان عمیقی گفته بودند.
-در دنیای امروز، «سوءاستفاده» دیگر تنها از طریق قدرت و سلطهی آشکار انجام نمیشود.
برخی با بازی در نقش «قربانی» و با تسلط بر ادبیات مظلوم نمایی و رنج و معصومیت، چنان در دل انسانهای شریف و همدل نفوذ میکنند
که بهمرور، نهتنها سرمایهی مالی که عمیقترین لایههای اعتماد، عطوفت و احساس مسئولیت اجتماعی را از آنان میربایند.
میرتازاپین(mirtazapine) یک داروی ضدافسردگی جدیده که مانند داروهای جدید میزان سروتونین مغز(serotonine) را افزایش میده ولی بر خلاف اونها خواب و اشتها رو بهم نمیریزه و بیقراری ابتدایی رو نداره
این دارو علاوه بر اثر نشاط آوری دوتا ویژگی خاص هم داره:یک خواب اور خوب و قویه که حتی جلوی خواب (کابوس)دیدن رو میگیره؛دوم اینکه در افراد بی اشتها و لاغر موجب افزایش اشتها و وزن میشه
همچنین در افراد مضطرب و بیقرار و نیز در کسانیکه با داروهای دیگه دچار افت میل جنسی شدند قابل تجویزه
تحریک مغناطیسی از طریق جمجمه(Transcranial magnetic stimulation) که به آن «TMS» میگویند،یک روش غیر دارویی برای درمان افسردگیست.خوشبختانه این روش هیچ عارضه ای ندارد و برای کسانیکه نمیخواهند دارو مصرف کنند روش خوبیست.این روش هیچگونه اشعه ی خطرناک و یا الکتریسته ای را وارد مغز نمیکند و فقط از امواج معناطیسی استفاده میشود.تی ام اس با ECT (الکترو شوک) که در ان از برق مستقیم استفاده میشود کاملا متفاوت است جرا که در الکترو شوک بیمار باید در بیمارستلن بستری شود و بیهوش شود اما در اینجا هر جلسه که فقط ۲۰ دقیقه بطول می انجامد و سرپایی انجام میشود، بیمار هوشیار است.در این نوشتار تصویری از قبل و بعد از درمان ِ یک جوان افسرده با روش تی ام اس را مشاهده می کنید
Copyright © 2025 | WordPress Theme by MH Themes